شاید هر یک از ما در ذهن خود ایدههایی برای نگارش داشته باشیم ولی وقتی سخن از به رشته سخن درآوردن این افکار و کتابت آنها می رسد، پشتمان می لرزد و با خود می گوییم: من و نویسندگی؟! اما نه، برای این یک مورد زهی خیال باطل نگویید، آن قدرها دشوار نیست، کافی است راه و رسم آن را فرا گیرید.
نخستین مانعی که در این راه وجود دارد نبود ایده است، نمی دانیم از کجا شروع کنیم، حتی اگر ایده های پراکنده ای هم داشته باشیم، منسجم کردن آنها با شکستن شاخ غول هم ارز میباشد، این نوشتار سعی میکند آمادگی ذهنی جهت شروع نگارش یک کتاب را فراهم کند.
زمان و مکان درست را انتخاب کنید، خیلی از ما حتی اگر همه مقدمات فراهم باشد، کمبود زمان اجازه این مهم را نمیدهد، لذا اگر در این موضوع مصمم هستید، می توانید زمانی را با توجه به شرایط شغلی و خانوادگی خود کنار بگذارید و در مکانی خلوت و آرام به نوشتن بپردازید، این زمان می تواند ساعات انتهایی شب یا هنگام سپیدهدم باشد، صبح ها میتوانید یک ساعت زودتر برخواسته و در حالی که ذهنی بینهایت آرام دارید به نوشتن بپردازید.
اما موضوعی که نمی توان از آن گذشت محتواست، چه بنویسیم؟ لازم نیست حتما عالم به تمام جنبه های یک موضوع باشید و یا سخنران بلامنازع رشته یا فنی بوده تا جرات نگارش کتاب پیدا کنید، هر کتاب می تواند پاسخ به یکسری پرسشهای پرسیده نشده باشد، پس آن پرسشها را بیابید، ممکن است موضوعی ذهن شما را درگیر کند، فرض کنید شما علاقهمند به گیاهان بوده ولی هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارید، پس شروع به تحقیق کنید و در کتاب و مقالهها، از کارکشتگان این رشته یا سایر روشها اطلاعات کسب کنید، حال شما یک سوال و پاسخی برای آن دارید، دست به کار شوید، آنها را بنویسید و با این فداکاری زحمت دین خود به کسانی که پیش از این به بسیاری از پرسشهای شما پاسخ دادهاند را ادا کنید، حال شما گردآورنده یک کتاب هستید (با الفبای چاپ و نشر آشنا شوید).
برای نوشتن ابتدا لازم است حوزهای را تعیین کنید، به طور مثال شما مدیر یا بنیانگذار یک سازمان هستید، فرصتی فراهم شده تا از تجربیات خود بگویید یا سوالاتی که پاسخ آنها را در طی این سالها یافته اید با دیگران به اشتراک بگذارید، همانگونه که پیشینیان شما نیز اینچنین کردند، بعد از تعیین حوزه لازم است چند زیر مجموعه مهم درباره آن موضوع را انتخاب کنید، به طور مثال چند بخش از سازمان خود را در نظر بگیرید، بطور مثال ایده محوری و چالشها، مدیریت و کارمندان، حقوق و پاداش و موضوعاتی از این قبیل، حال هر بخش را نیز به زیر بخشهایی تقسیم کنید، مثلا در حوزه مدیریت و کارمندان مسائل کلیدی میتواند ساعت کار و افزایش بهرهوری، محیط و مسائل انگیزشی، و در بخش هایی نظیر حقوق، تاثیرات پاداش در کارایی و در حوزه مالی کاهش هزینهها باشد؛ حال وقت آن رسیده که به مدتها پیش بازگردید، زمانی که این تجارب را نداشتید، تکتک سوال هایی که آن زمان از خود می پرسیدید و حالا پرسش آن را می دانید به روی کاغذ بیاورید، خوب نظاره کنید، تعداد قابل توجهی سوال کلیدی در اختیار دارید، مثل یک والد دلسوز با آرامش و به تفصیل به هر کدام از آنها پاسخ دهی، از تجربهها، آزمونها و خطاها، مطالبی که آموخته اید سخن بگویید، نمونهای عینی از مثالی که زده شد کتاب “سنگ فرش هر خیابان از طلاست” نوشته آقای کیم ووچونگ می باشد که از تجربیات خود در صنایع دوو گفته است، یا کتاب هایی از این دست نظیر راه جنرال الکتریک و …
اما ذکر چند نکته برای شروع کار خالی از لطف نیست، موضوعات موردنظر خود را فصل بندی کنید و سعی کنید تناسب میان متن و فصل را رعایت کنید، تا حد امکان بهتر است فصلها تعداد صفحاتی نزدیک به هم داشته باشند یا حداقل به زیر فصل های مساوی تقسیم گردند.
بخش هایی از کتابتان را به متخصصان حوزه مربوطه نشان دهید تا ارزیابی کنند و از هر بخش بازخوردهای مناسبی داشته باشید.
منتظر نوشتارهای بعدی در مورد کتاب و نویسندگی باشید.
سلام بر شما
آنچه ذکر کردید رهنمایی عالی بود و میتوان با روش متذکره بهترین کتاب را تالیف کرد.
سپاس
درود و سپاسی متقابل از حسن توجه شما
سلام و خدا قوت
من خیلی دوست دارم کتاب بنویسم . البته کتاب علمی در مورد مشاوره. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
سلام اگه بشه شرایط نوشتن و به چاپ رساندن کتاب توسط یک نوجوانی که ذهن آزاد داره و بهره هوشی خوبی هم داره رو بیان کنید
ممنون
بسیار عالی و آموزنده تشکر
نظر لطف شماست
موفق باشید
من پیش از خواندن نوشته شما کتابی را در دست چاپ دارم..اما با این نوشته مصمم شدم کتاب بعدی ام را بنویسم…سپاس 🙂
بسیار عالی…
همراه شما هستیم در این مسیر